شمارش معکوس...
پیچکی تابیده بر دیوار ادراکم... چطوری عشق من؟ دیگه چیزی به زمینی شدنت نمونده جان مادر . دختر بیهمتای من . اینقدر سنگین شدم که حس پست نگاری ندارم و این آخرین پست در دوران بارداری خواهد بود. توی شهر مامی رسمه سیسمونی با خانواده ی مادریه.آقاجون هم هیچی در این زمینه کم نذاشتن و واسه نوه ی دردونه شون سنگ تموم گذاشتن.10 میلیون واسه سیسمونی.3میلیون کادو واسه خودم.چند قطعه طلا واسه شما.5 میلیون برای رسم سنتیه "ویاری و قرآن گردن کردن" ( توی شهر مامی رسمه که قرآن کوچیکی رو طلا میگیرن و خانم باردار بصورت گردنبند با خودش حمل میکنه که خودشو کوچولوش در پناه خدا باشن) جمعاً شد 18 میلیون و از اونجایی که شمّ اقتصادی مامی خ...