پرنسس رزالینپرنسس رزالین، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

شاهدختِ من

در قندستان چه میگذرد؟

1396/5/29 0:00
نویسنده : هلیآ
257 بازدید
اشتراک گذاری

 بابایی: پاشیم رزالین رو ببریم پارک

مامی: هنوز واسش زود نیست؟

بابایی: حتماً ثبتش کن که من میخوام ببرمش پارک اما مامانش قبول نمیکنه

مامی: باشه سکوت

این مکالمه ی اکثر شبهای منو باباییه و پریشب بابایی پیروز شد و بردیمت پارک. تاب سواری رو دوست داری اما بیشتر از اون سرسره.پارک بینهایت شلوغ و مرطوب بود.به مرز جنون رسیدم تا تونستم بچه ها رو کنترل کنم و بابایی یه دونه عکس ازت بگیره.یه پسربچه ی شیطون و تپلی گیر داده بود بغلت کنه با هم سر بخورید.میگفت من نگهبان این سرسره امخنده.الهی قربونت برم قند و نبات.فدای نگاه نافذت بشه مامی.

** این عزیزان تعدادی از مجموعه ی سنگم هستن.مجموعم بزرگ نیست دو نوع حدید و دونوع فیروزه و یک عقیق سیاه و زرد و یک قطعه زبرا به اینها اضافه بشه میشه کل مجموعم! اما بعلت عشق وافرم به سنگهای قیمتی و زینتی و خاص، تصمیم دارم یه کلکسیون ازشون داشته باشم.توی عکس، هفت سنگِ کنار هم عقیق های هندی هستن(طبق گفته ی یک فروشنده ی سنگهای قیمتی).داستانشون جالبه.هفت سال پیش به کربلا مشرف شدم.اطراف حرم امام حسین داشتم قدم میزدم که یک پیرمرد با یک گاری چوبی کوچیک گوشه ای ایستاده بود.بین اون همه جمعیت با اشاره دست از من خواست برم پیشش و اجناس روی گاری رو ببینم.سرم رو به علامت نه تکون دادم. اما اصرار کرد. با بی میلی رفتم فقط با این نیت که ببینم چی روی گاریش ریخته.دیدم چند مشت سنگ قیمتیه. گفتم قیمت؟ گفت یک هزار! با توجه به قیمت ناچیز پیش خودم گفتم حتماً تقلبی و پلاستیکی هستن.اما چون اصرار کرد این هفتا رو خریدم که البته در اصل نُه تا بودن.پیرمرد اصرار داشت بیشتر بخرم اما من لج کردم و گفتم نه! (هنوز نمیدونم چرا!!)  هر نُه تا سنگ رو داد به قیمت فقط هزار تومن! رسیدم هتل به هر کسی نشون دادم گفت اینها واقعاً سنگ هستن! از کجا خریدی و من بهت زده نمیدونستم چی بگم.سریع از هتل بیرون پریدمو رفتم دنبالش.اما نبود.فردا و پس فرداش هم نبود.

 اون سنگ آبی رنگ اسمش "لاجورد" ه.به معنی سنگ عشق و در ایران باستان مرسوم بوده عشاق به معشوقشون هدیه میدادن جوری که سرچ کردم و نوشته بود. پنج سال پیش همسری جان یعنی باباییت واسم خرید.

خیلی دوست دارم روزی مجموعم بزرگ بشه و بتونم چند قیراطی الماس هم داشته باشم.منتظر

*** برنامه‌ریزی های جشن تاتی و جشن تولدتم کامل شده و فقط منتظریم زمانش برسه. دایی جون دانیال میخواد برای تولدت حتماً اینجا باشه.جشن

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاهدختِ من می باشد