پرنسس رزالینپرنسس رزالین، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه سن داره

شاهدختِ من

یادنگاری از چل تکه ی هزار رنگ سال

1398/8/15 15:05
نویسنده : هلیآ
781 بازدید
اشتراک گذاری

هنوز عادی نشده وقتی صدام میزنی "مامانی"! هر بار که میگی باید قربون صدقه ت برم و چندتا بوسه به لپای نازت هدیه کنم. جون دلمی وروجک😍💖

🍂🍁پاییز امسال خیلی به من چسبید. برای اولین بار خوشمزه جات تدارک دیدم. کلاً به جمع آوری آذوقه علاقه ای ندارم اما امسال برای سرگرمی خوب بود. شور گل کلم، رب انار ترش و شیرین، رب گوجه، کنسرو پوره ی کدو تنبل، مربای به و مربای هویج، ترشی و کنسرو ذرت و ترشی مخلوط و ترشی بادمجان شکم پر، زیتون پرورده، خلال و سبزیجات خشک درستیدم. دلم میخواد ترخینه واسه شبای سرد زمستون بذارم اما هنوز فرصت نشده.

شما هم خیلی به من کمک کردی نازنین بانوی من. اگه دستم بند بود و وسیله ای رو لازم داشتم فوراً به دادم میرسیدی😘😍

🎊بالاخره یه مهد باب میلم واست پیدا شد عزیزکم. این مهد کانون قرآنیه و مسئول مهد به زبان فرانسه مسلطه. خدا رو شکر خیالم راحت شد😍🗼

اصلاً دلتنگی نکردی اما من دلم گرفت از نبودنت. گریه هم کردم و بابایی قول بستنی مورد علاقم رو داد که شاد شم😄. آخر وقت هم اومدیم دنبالت با گریه از مهد جدا شدی!

شما و لیدی بگی بعد از مهد. خسته اما شاد💖💝😍😘

 جمعه ی قبل بد حال شدی گلم. گلو درد داشتی و الان رفع شده. 

جمعه ی بعدش. جاده ی امام زاده اسحاق ع.

شاد باشی و آرام نفسم 😍😘💖💝

* من اصلاً آشپزی بلد نبودم و انجام نمیدادم. چندباری توی خوابگاه دست به کار شدم و انصافاً عالی شد. بعد از ازدواج رابطه ی منو آشپزی بدتر و بدتر شد. انگار منو آشپزخونه طلسم شده باشیم! نمیتونستم حتی نزدیکش بشم. البته چندبار دست به کار شدم و همون چند دفعه دستپختم عالی بود اما همسری نخورد چون همون روز مادرشون براش غذا برده بود محل کار و سیر بود. تا اینکه همسری گفت مادرشون پیشنهاد داده غذا درست کنه و از سر کار برمیگرده بگیره بیاره خونه بخوریم. و این شد که کلاً آشپزخونه م پلمپ شد و من همش خواب بودم.

خلاصه یک نیمه شب سرد زمستانی که همه ی شهر خواب بودند خیلی اتفاقی با وبلاگ آشپزی شف طیبه آشنا شدم. انگار یه جرقه نه یه انفجار رخ داد! پا شدم با دستورش کلوچه پختم و از اون روز طلسم منو آشپزی شکست! آروم آروم شدم شیرینی پز و آشپز حرفه ای و خلاق. هیچ وقت واسش کامنت ندادم اما هر وقت یاد گذشته میوفتم توی دلم میگم خدا یارت باشه عزیز!

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاهدختِ من می باشد