به پایان راه میجوید پاییز و ما راز زمستانیم

گلی تا الان چندین کاردستی توی مهد درست کردی. پرچم، زنبور، قورباغه، خرچنگ. منو بابایی کلی ذوقتو میکنیم و قند توی دلمون آب میشه. گلی عاشقتیم گلی😍😘

شعرهای جدید هم یاد گرفتی. سه تا کامل چندتایی دست و پا شکسته. قربون صدای نازت برم عسل نمکی😘😍

و تا زدن لباسهاتو یادگرفتی که مرتب بمونن😘😍

راستی گلی از وقتی میری مهد بیشتر همو بغل میکنیم و میبوسیم. دلمون تنگ میشه واسه هم!

چشم حسود کف پات و خدا حافظت باشه نازدونه ی دردونه ی من👑🌹

🌻 برای درمان و پیشگیری از این آنفلوآنزای خطرناک سوزاندن عنبرنسا و اسفند بخاطر خاصیت آنتی‌بیوتیکی و خشک شدن هوا و همینطور پوست مرکبات و پیاز چهارقاچ کنار وسایل گرمایشی، نوشیدن آب شلغم، آب پرتقال ، محلول شیروعسل و چای دارچین کار روزانه م شده.

این جمعه هم بخاطر برودت هوا به خانه نشینی گذشت. ناهار پلو کباب رستورانی گذاشتم که دوست داشتی و بابایی که حسابی بهش چسبید تا نیم ساعت بعد هم تعریفشو میکرد. زحمتش زیاده. هوا خوب بود میرفتیم بیرون. برای شام هم شلغم نمکی گذاشتم و چندتا لبوی شیرین و خوش رنگ.

* موقع فیلم دیدن سردرد میگیرم اما جوکر اونقدر قوی بود که میشد زق زق شقیقه رو تحمل کنم. چه بازی نابی! چه فیلم برداری مسحور کننده ای!

نمیدونم کدوم شیطون زیر جلدم رفت که بعد از جوکر لانتوری رو دان کردمو دیدم. موضوع یکسان اما تفاوت در همه چیز از زمین تا آسمون. بعدم فروشنده رو دان کردم که مثلاً لانتوری رو بشوره ببره!!

جوکر به حدی کامل و گویا بود که جای بحث نمیذاره. اوجش به نظر من رقص آرتور بعد از کشتن سه نفر در مترو بود. رقص رهایی و تحوّل! خب هالیووده دیگه. در طول مدت تماشای فیلم پلک نزدم و گوشی چهار انگشت با دماغم فاصله داشت. عالی بود. 

** مجری رادیو پیام میگفت آقای فلانی از فلان جا عکسی از فلان مکان فرستاده که نمیدونید چقدررررر زیبا ست!! و هی میگفت و هی میگفت! بعدم آدرس داد شنوندگان بازم عکس بفرستن!😄