پرنسس رزالینپرنسس رزالین، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

شاهدختِ من

معجر شعر...شعر دان...شعر وا شعر...

1400/8/27 16:05
نویسنده : هلیآ
140 بازدید
اشتراک گذاری

شاعره: اسماء هلیآ دگلی 

"کولی"

چرخ بچرخ

باد بوز

به آرامی میگذرد این روزگار کش آمده از درد

برقص

مفروش است ذهنم اگر فرش نیست

تو برقص

ساز ناکوکم اگر زمزمه ی باد بهاران است، 

تو بنواز عمرت را

تو بمان

تو برقص

شرشر رودخانه اگر حوضچه ام است اکنون 

تو بمان با آغل پیرت 

تو برقص 

🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌

"امکان"

مست آن چشم خمارم 

نرسیدن نه، امکان نیست

من به آغوش شبش محتاجم 

نچشیدن نه، امکان نیست

تن تبدارش را 

نبوییدن نه، امکان نیست

شوق پیچیدن آن زلفک بی منّت را

به فراموشی سپردن نه، امکان نیست

🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌

"بی حیا نگار من"

عشوک چشمان خموشت بنگارم یــآ دل
مستْ لعل لب گلگونت بشکافم یــآ دل
گردن زلف فشانت بفشارم یــآ دل
پنجه در ماه رخت میکشم هر دم گویم
چه کنم با بعد مسافت یــآ دل
سینه را چون ببوییدم از شوق
من به این ثانیه محتاجم یــآ دل
وهم شیرین سخنم کام بگشا
قمبلت را بنوازم بــآ دست
یا که با پا بفشانم یــآ دل

🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌

و امّا این دو قطعه شعر از رزالین زیبایم 

بادها میچرخند 

وقتی صبح بیدار میشویم

و گلهای زیبا میشکفند 

قطعاً زندگی زیباست 

🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌

هر صبح از پنجره ی عادت
روزانه ام را مینوشم
چه پیامی ست در این میخک چای؟
چه عطری دارد این ارکیده ی دشت دم صبح
شعر وا شعر
رشته بیر رشته

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاهدختِ من می باشد