کار خوب ... حس خوب... زندگی خوب
رزالین زیبای من با چشمهای یشمی قهوه ای نازش جایی از خونه نمونده که دید نزده باشه.داخل کابینتها, انباری, زیر تخت! وقتی بغلت میکنم خودتو به سمت مورد نظرت خم میکنی و غر میزنی.یعنی منو ببر اونجا.الهی دورت بگردم.
دردونه ی من, هفته ی پیش در یک کار انسان دوستانه شریکت کردم.کادوهای نقدی که از لار و اقوام مامی نسیبت شد 720هزار بود.اولش تصمیم داشتیم مبلغی بهش اضافه کنیم و واست یه پابند طلا بخریم.اما چند روز بعد از طریق یکی از دوستان خوب و خیّرم با وضعیت دلخراش کودکان پروانه ای آشنا شدم و با بابایی تصمیم گرفتیم این پول رو از طرف شما هدیه کنیم به این بیماران.
بابایی بهت میگه خامه عسل.این عکس هم مربوط میشه به ساعت 3 صبح که بیدار شدی و دلت بازی میخواست. بابایی هم خامه عسلشو سوار روروئک کرده.خیلی خوشت اومد و شروع کردی بازی با سرگرمیهای روی میز روروئک.یکی از قطعاتشم زدی شکوندی . قسمت موزیکالش صدای زیادی داشت فکر کردیم شاید واسه گوش کوچولوت ضرر داشته باشه باندشو چسب برق زدیم.
دستت
ذهنم از خودش میپرسه : موج سبزها فریاد میزدن نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران.چند روز پیش میرحسین موسوی و خانوادش در واکنش به پیام تسلیت پلاسکو و صحبتهای صلح طلبانه ی نتانیاهو جبهه گرفتن و از فلسطین حمایت کردن! قسم حضرت عباس یا دم خروس؟! سگ سبز بدتر از شغال.