عاشورای 99
در یک دسته ی خیابانی نوحه خوان اسم امام حسین رو آورد و اشکهام جاری شد.
عزیزجانی فرشته ی ما دختر خوبم💖
__________________________________
بی تابی
فریادهای خفه
خستگی مهلک از آن چه نمیدانی چیست
بغضهایی که بیشتر از آنکه بشکنند در راه گلو میمانند و رسوب میکنند
اشکهایی که از چشمخانه فرو می افتند ولی آرام و قرار نمی آفرینند
قلبی که با هر تپش همچون دهلی جنگی میکوبد
ذهنی که به گنگی میگراید و مبهوت میماند
حسرتی که لبریز میکند و کالبد را کش می آورد
چگونه خالق اینچنین حالی ای حسین؟
چگونه عالمی بدون تو تاب می آورد ای حسین؟
اسماء(هلیا) دگلی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی