آهسته آهسته... مهیای رفتن میشود پاییز
هوا خیلی سرد و بارونیه🌧❄. ترجیح دادیم فعلاً مهد نری.
میدونم زوده اما من عجولم عسلکم برای همین آموزش خواندن و نوشتن به زبان فارسی رو از سر گرفتیم✏📖.
یک روش ابداعی دیدم و مطابق اون عمل کردم که خوندن رو واست راحتتر میکنه. نوشتن هم چون نقاشیت خوبه سختت نیست. اما امان از بی حوصلیگت، زود خسته شدنت و لجبازیت که اقتضای سنته جونم😊😚💝.
به پیشنهادم به عنوان کاردستی یک گل کلاژی درست کردی که خیلی خوشت اومد💥☇.
با بابایی رفتید پارک و منم توی این هوای عشق چند نفس عمیق کشیدم و خوابیدم که بینهایت چسبید💤. تارت انجیر هم پختم که اعتراف میکنم خمیرش رو خوب درنیاوردم🙁 عوضش دوناتم خوب شد🍩.
از تایم خوابت استفاده میکنم و گاهی نون میپزم. چندین مدل تا الان پختم و با آزمون و خطا و در نظر گرفتن فاکتور دما و جنس ظرف، تونستم به خمیر مایه ی رویاییم برسم و نون مطابق طبع خودم رو بپزم! خمیری بدون جوش شیرین یا هرگونه پف دهنده و نتیجه ی نهایی شد نانی بدون ته مزه ی ترشی زننده و کاملاً حجیم و لطیف و سرشار از آهن و پتاسیم و کلسیم و هضم راحت. راجبه ارزش غذایی نونها که تحقیق میکردم فهمیدم این روش پخت نان در کشورهای اروپایی و جزایر اسکاندیناویه و برای همین نونهاشون یه غذای کامله خصوصاً که با غلات و دانه های روغنی و سبزیجات معطر طعمدارش میکنن🍞.
نازبانو و دیگر هیچ...😍😗❤💋💓💎
چقدر منو بابایی قربون صدقه ت رفتیم. اینروزها بیشتر اوقات میشه کنار شومینه پیدات کرد💘💋
میس جغد نوشت: بازم برنامه ی خوابم به هم خورده. بهتر بگم برگشتم به تنظیمات کارخونه! شبها بیدار🌃 و روزها خواب🌇. دلچسبه و ملالی نیست جز کمتر دیدن صورت نازت جان و جهانم.
آرزوی منو بابایی شادی و سلامتی و موفقیتته رزالین خانوم جونم👑🌹.