👫سالگرد ازدواج منو باباییت مبارک👫
قبل از انتخابات سال 88 ایران بود که من و بابایی توی محضرخونه عقد کردیم. زوج خوبی بودیم. هر دوتا باهوش، هر دوتا خوش تیپ، هر دوتا مهربون. یه سر داشتیمو هزار سودا. چیزی که همیشه به راه بود قهرهای من بود و دسته گل خریدن های بابایی. مثل چسب به هم میچسبیدیم. جوری که اوایل عقد بابایی یه اتاق بالای کارگاهش رو وسایل چید و با هم زندگی میکردیم. عالی بود اما یه چیزیم بود که نمیدونستم چیه. غمی بود که علتشو نمیدونستم. حالمو خیلی بد میکرد اما نمیفهمیدم چرا. هر عصر سی دی گلچین آهنگهای مایکل جکسون و شکیرا و ریانا رو پلی میکردم باندها رو روشن می کردمو نیم ساعت ایروبیک میرفتم. مایکل جکسون سلیبریتی محبوبم بود. اسطوره ی نوجونیم بود. ذره ذره ی حرکاتش و هر ...