آهسته آهسته... مهیای رفتن میشود پاییز
هوا خیلی سرد و بارونیه🌧❄. ترجیح دادیم فعلاً مهد نری. میدونم زوده اما من عجولم عسلکم برای همین آموزش خواندن و نوشتن به زبان فارسی رو از سر گرفتیم✏📖. یک روش ابداعی دیدم و مطابق اون عمل کردم که خوندن رو واست راحتتر میکنه. نوشتن هم چون نقاشیت خوبه سختت نیست. اما امان از بی حوصلیگت، زود خسته شدنت و لجبازیت که اقتضای سنته جونم😊😚💝. به پیشنهادم به عنوان کاردستی یک گل کلاژی درست کردی که خیلی خوشت اومد💥☇. با بابایی رفتید پارک و منم توی این هوای عشق چند نفس عمیق کشیدم و خوابیدم که بینهایت چسبید💤. تارت انجیر هم پختم که اعتراف میکنم خمیرش رو خوب درنیاوردم🙁 عوضش دوناتم خوب شد🍩. از تایم خوابت استفاده میکنم و گاهی نون میپز...