خارج از جزیره ی کوچکم
سلامی گرم، شکفته در جوی سرد و بارانی ☔ * اعمالتون در دهه ی اول محرم مقبول بیفته. هر سال عصر عاشورا، چیزی انگار راه گلومو میبنده و سنگینی میکنه. دلم میخواد جایی باشم که هیچ کس نباشه و فریاد بزنم. وجودم یک سوگواری خاص میطلبه. اشک به تنهایی سبکم نمیکنه. کنج دلم بیاد مادر شهید حججی بودم. یعنی چی کشیدن این ایام؟ اشک ریختمو براشون طلب آرامش و صبر کردم. *** برعکس تفکری که بعضی راجبم دارند من اصلاً آدم با گذشتی نیستم. بلکه بشدت انتقامجو ام! من فقط حسابکشی رو میذارم برای وقتش. جوری که بیشترین تاثیر رو داشته باشه و خودم متضرر نشم.البته هیچوقت شروع کننده ی بدی نیستم اما عکس العمل سختی در مقابل غرض مرض ورزان خواهم داشت.فکر نمیکنم خص...